خطاب به دانشجویانِ نُو!
از دامهای فکری رایجی که خیلی از جَوونهای مذهبی و غیرمذهبی توش گرفتار میان اینه که به جای اینکه خودشون عمیق بشن و یک مسئله رو از پایه بررسی کنن، میرن سراغ این که «کی چی گفته» یا «تعداد طرفداران کدوم نظر بیشتره». این رفتار، فرار از مسئولیتِ فکریه. انسان ترجیح میده بهجای درگیری ذهنی و چالش با وجوه متنوعِ حقیقت، یک نظرِ آماده رو از بقیه بگیره و خیالِ خودش رو راحت کنه.
مثلاً وقتی از بعضی مذهبیها میپرسم چرا با ولایت فقیه مخالفی، جواب میدن چون فلان عالِم یا فلان فقیه –برخی عُلمای قدیم که اثر اجتماعی ِ چندانی بر جامعهی خودشون هم نداشتن– با ولایت فقیه مخالف بوده. اما آیا معیار حق و باطل صرفاً نظر این و اونه؟ اگه قراره ملاک تشخیص ما صرفاً اعتبارِ اسمِ یک استاد باشه، پس تفاوت ما با کسی که از بچگی کورکورانه از یه تیم فوتبال طرفداری میکنه چیه؟
خودت چی؟ آیا مطالعه داشتی؟ کتاب "ولایت فقیه" امام خمینی رو خوندی؟ استدلالهای عقلی، دینی و تاریخی امام، مطهری، بهشتی یا حتی شریعتی رو بررسی کردی که ببینی چقدر به تصویری که از مفهوم یک دینِ پویا توی ذهنت داری نزدیکه؟ ارزش یه باور، به میزانِ درکیـه که ازش داری، نه صرفاً به تعداد کسانی که تأییدش میکنن.
با نگاه به تاریخ، میبینی که اکثریت همیشه هم نمایندهی حقیقت نبودن. خیلی وقتها آدمهایی که تفکرِ عمیق داشتن و مسیر درست رو انتخاب کردن اقلیتها بودن؛ پس چرا باید فهم ما از یک مسئلهی عمیق فکری، به «محبوبیت اجتماعی» یه نظر گره بخوره؟ حقیقت، کشف کردنیه و بر اساس رأیگیری تعیین نمیشه. خودت مطالعه کن.
نوید خوشنام